یک سئوال
سلام بر همه بر و بچه های تاریخ
راستی بچه ها کی می دونه فامیلی صحیح رضا شاه پهلوی چیه ؟ من هر منبعی که داشتم گشتم ولی فقط نام پدرش بود که عباسعلی ذکر کرده اند نام فامیلیشو نتونستم پیدا کنم اگه کسی می دونه لطفا راهنمائیم کنه ؟
مرسی
سلام بر همه بر و بچه های تاریخ
راستی بچه ها کی می دونه فامیلی صحیح رضا شاه پهلوی چیه ؟ من هر منبعی که داشتم گشتم ولی فقط نام پدرش بود که عباسعلی ذکر کرده اند نام فامیلیشو نتونستم پیدا کنم اگه کسی می دونه لطفا راهنمائیم کنه ؟
مرسی
يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم و
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که می بست
میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
می ترسم
یه روزی
برسه که اونو نبینم بمیرم تنها
خدایا
کمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا
سکوت
اتاقو
داره میشکنه تیک تاک ساعت رو دیوار
دوباره نمیخواد بشه باور من که دیگه نمی یاد انگار
یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که می بست
میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
رفت امروز صبح در بیمارستان بهمن در گذشت خیلی زود رفت خیلی تو این روزا که همه فکر میکردند خبر سلامتیش به دستشون میرسه
درگذشت ناگهانی مرتضی پاشایی رو به همه ی هوادارانش تسلیت عرض میکنم
فرا رسیدن اعیاد قربان و غدیر بر همه همکلاسیهای عزیز گرامی باد
تمام راه ظهور تو با گنه بستم دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم كسي به فكر شما نيست راست مي گويم دعا براي تو بازيست راست مي گويم اگرچه شهر براي شما چراغان است براي كشتن تو نيزه هم فراوان است من از سرودن شعر ظهور مي ترسم دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم من از سياهي شب هاي تار مي گويم من از خزان شدن اين بهار مي گويم درون سينه ما عشق يخ زده آقا ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست ب براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست
آغاز سالتحصیلی جدید بر همه دبیران و استادان و علی الخصوص بر همکلاسیهای استاد گرامی باد
موسوی
غروب صبح آخر بود
اذان می گفت:زندانبان
نماز آخر و سجاده ی خاموش
یک قاتل!
امید اصلا نبود آنجا
گلویم خشک و اشک از دیده بارانی
تمام واژه های التماس جاری
ولی انگار نه انگار آدمی آنجاست
طناب دار می خندد
مرا بهتر ز یک مادر
به آغوش می کشد آرام
چنان گوئی که قصد مادری دارد
و می داند که من بی مادر و تنها می
میرم
کنار گوش من نجوا کند آرام
نترس من با تو می مانم
ولی آن سو دلی از جنس سنگ
هم وزن و رنگ مادران
قصد قصاص دارد
مرا موسیقی دار و طناب و همهمه
او را
نوای رقص جسم آویزان من در سر
صدای ضرب چارپایه
صدای یک تپش مانده
و من با آخرین تصویر مبهم از امید
با چشم خشکم التماس کردم
برایم مادری کن من یتیم هستم
طناب دار می خندد
مرا محکم تر از هر بار دیگر
در میان گیرد
صدای لرزش آهن به روی سطح
سیمانی
صدای گریه و راز پشیمانی
دریغ از شوکران جام سحرگاهی
به تقدیرم قصاص آمد
ز تدبیر کار نمی آید
همه با حسرت و اندوه می دیدند
یکی ازجنس مادر
مجری حکم قصاص نوجوانی شد
در این جشن غم و ماتم
به گاه قتل یک انسان
بهشت هم زیر پای مادران لرزید
ما از وحشت فراموش کردن دیگران است که
عکس آنها را به دیوار می کوبیم
یا روی تاقچه می گذاریم
اما این را هم یادتان باشد
ذره ای در قلب
بهتر از کوهی بر دیوار است...
شهادت مولای متقیان امیرالمومنین علیه السلام بر تمام شیعیان تسلیت باد.
با سلام
دوستان عزیز امسال مدرسه ای که بودم جزء مدارس هوشمندی بود که برای اولین بار همکاران باید از تخته هوشمند جهت تدریس استفاده می کردند. همکارانی که بیشترشان حتی کار کردن ساده با کامپیوتر رو هم بلد نبودند(از سی و پنج همکار فقط دو نفر با این تخته کار کردند.)
تخته هوشمند مانند مانیتوری بزرگ به اندازه یک تخته کلاس است که مطمئنا به خاطر این سایز یزرگ خود در ایجاد انگیزه و علاقه و یادگیری بهتر دانش آموزان بسیار موثر است . تخته ای که به جز نرم افزار های موجود در یک رایانه و لپ تاپ معمولی شامل نرم افزارهای دیگر به همراه قلم و برنامه های wordپیشرفته مخصوص تدریس که البته من بیشتر برنامه ها رونتونستم استفاده کنم . فقط یک کلاس این تخته رو داشت بنابراین وقتی دانش آموزان کلاسی رو به این کلاس می بردم خیلی ذوق زده بودند .بچه های نسل جدید همه با کامپیوتر مانوس هستندو همین باعث می شود علاقه به یادگیری با این تخته بیشتر شود. در جلسات اول فقط می توانستم با استفاده از قلم یا حتی انگشتان دست به راحتی نکات اصلی درس رو با رنگها و سایزهای مختلف بنویسم ودر صفحات مختلف ذخیره و دوباره بعد از اتمام درس در مرور و جمع بندی درس بر یکایک صفحات مراجعه و مرور کنیم . بعد ها کشف کردیم که اینترنت پر سرعت و متاسفانه همراه با فیلتر شکن داره . وجود اینترنت کار تدریس رو راحت کرد.برای آوردن عکس شخصیتهای تاریخی ،برای ارائه اطلاعات در زمان کمتر و حتی برای آوردن برخی فیلمهای تاریخی به خصوص مستندهای حوادث تاریخ معاصر.
اما نکته جالب اینکه بچه های انسانی بیشتر تو اینترنت خواهان آهنگها ،خواننده ها وهنرپیشه های مورد علاقه شان بودند.ولی بچه های ریاضی و تجربی با علاقه تمام تاریخ رو دنبال می کردندحتی مستندهایی از رضاخان و شاپور بختیار و ... می آوردند و به همراه فیلم به عنوان تحقیق توضیح می دادند. کلاسهای بسیار جالبی بودند علاوه بر درس و اطلاعات صمیمیت بین معلم و دانش آموز بیشتر میشد .
ای کاش دوستانی که تجربه کار با این نوع تخته را دارند اطلاعات و تجربشون رو در اختیار ما قرار دهند . موفق باشید.
عرفانی
سایه ، شاعره و نابغه ایران رفت .
سایه مقدسی دانش آموز 16ساله دبیرستان تیزهوشان مراغه که به جهت ابتلا به یک بیماری خونی در اثر جوزدگی و برخورد احساسی برخی مسئولین کشور برای درمان به آلمان فرستاده شده بود در اثر سهل انگاری کنسولگری ایران در آلمان جان خود را از دست داد .
محمدرضا مقدسی شاعر توانمند مراغه ، پدر سایه که معلم آموزش و پرورش مراغه است در این باره گفت : «محمد صادق عبداللهی» سرکنسول ایران در فرانکفورت، ضمن سر باز زدن از بیمه کردن ما، نامهای خطاب به پروفسور «پیتر بادر» رئیس دپارتمان پیوندهای سلولی و پزشک معالج سایه نوشت و با دخالت در امور پزشکی اعلام کرد که سایه میتواند برای درمان به ایران برگردد؛ همین موضوع کار درمان سایه را یک ماه به تعویق انداخت . و بعد از اقداماتی که از سوی آموزش و پرورش صورت گرفت دیگر بیماری سایه تشدید شده بود و کار از کار گذشته بود .
شایان ذکر است : سایه نابغه سمپادی و با دو دفتر شعر جوانترین شاعر مراغه بود . در گذشت او مرا یاد شعر شهریار انداخت که در جواب شعر امیر هوشنگ ابتهاج که تخلص اش سایه بود ، سرود :
سایه جان رفتنی هستیم بمانیم که چه
زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه؟
درس این زندگی از بهر ندانستن ماست
این هـمه درس بخوانیم و ندانیم که چه؟ خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز دوش گـیریمـــو بخاکش برسانیم که چه؟ پی این زهر حلاحل به تشخص هـــر روز بچشیم و به عزیزان بچــشانیم که چه؟؟ دور سر هلــهله هاله شاهـــین اجـــــــل ما به سرگیجه کــبوتر بپرانیم کــه چـــه؟؟ کشتی ای را که پی غرق شدن ساخته اند هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه؟ قسمت خرس و شغال است خود این باغ مویز بی ثمر غوره ی چشمی بچلانیم که چه؟ ما طلسمی که خدا بسته ندانیم شکست کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه؟؟؟ شهریارا دگــران فاتحه از ما خــــــــوانند ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چه؟ روحش شاد و یادش گرامی باد و خداوند برای پدر و مادرش صبر جزیل عنایت نماید .
هفته معلم بهانه ای است برای یادکردن از دلسوز ترین ، مهربانترین ، فداکارترین ، خوشرو ترین و گمنامترین انسانهای روی زمین . انسانهائی که تمام بی عدالتی ها و نابرابریها را می بینند و با ورودشان از در کلاس درس همه را به باد فراموشی می سپارند و آنچه را که در پنجه دارند به طبق اخلاص می گذارند . کلاس درس مدرسه ، موزه فرهنگ جامعه است . بچه هایی از خانواده های مختلف با فرهنگهای مختلف ، وضع اقتصادی مختلف ، مشکلات خانوادگی مختلف ، اختلافات خانوادگی مختلف همه و همه در یک کلاس جمع شده اند و معلمی که هیچ وقت رنگ عدالت را ندیده قرار است در بین این بچه ها به عدالت رفتار کند . از کفشهای پاره پاره یکی گرفته تا موهای مدل قارچی یکی دیگر ، از چشمان کبود یکی که [ به خاطر دعوای پدر و مادرش تا صبح گریه کرده ] گرفته تا چشمان از حدقه بیرون درآمده یکی که [ صبح از خواب بیدار نشده با التماسهای مادرش سه لیوان شیر عسل و شیر خرما و شیر کاکائو خورده ] ، از لبهای ترکیده یکی که به خاطر برگرداندن پاکت خالی کمک به مدرسه بغض گلویش را پاره می کند گرفته تا لبهای سرخ یکی که پنجاه تومانی ناقابلی که لای پاکت کمک به مدرسه اش گذاشته شده است ، از لکنت زبان یکی که برای پس دادن درسی که ساعتها برایش وقت گذاشته گرفته تا زبان بلبل یکی که حاضر است مطالب درسی را یکبار هم به زبان انگلیسی تحویل دهد و هزاران تفاوت از زمین تا آسمان دیگر . آری معلم باید در این بازار مکاره عدالت برقرار کند ، همه را به یک چشم ببیند مگر می شود این تفاوتها را نادیده گرفت ؟ مگر می شود بی تفاوت بود ؟ مگر می شود چشمانت موقع تدریس به انگشتان سرخ از نوک کفش بیرون درآمده نوجوانی بخورد و لرزشی به دلت راه ندهی ؟ مگر می شود .... ؟ شاید بشود اما نه برای معلم . معلم با تک تک این ماجراها زندگی میکند . دلش می لرزد بغض گلویش را می گیرد در باطن با تمام مشکلات شاگردانش شریک می شود . می داند که یک با یک برابر نیست ، اما با بغض فروخورده درونش پای تخته فریاد می زند که یک با یک برابر است .
روز معلم بر تک تک معلمان عزیز و علی الخصوص بر همکلاسیهای معلم گرامی باد . ( موسوی )
معلم پای تخته داد ميزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زير پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسيها ....لواشک بين خود تقسيم می کردند
وآن يکی در گوشهای ديگر «جوانان» را ورق می زد
:
)
عارفان علـم عاشـق می شوند بهـترین مردم معلـم می شـوند عشق با دانش متمم می شود هر که عاشق شد معلم می شود روز معلم مبارک باد
با سلام به دوستان عزیز
امیدوارم سال 93 سالی پر از شادی و سلامتی برای همه همکلاسی های عزیز باشد.
وقتی به عکسهای آلبوم دوران دانشجویی نگاه می کنم زمانی همه در کنار هم بودیم 4 سال برایمان طولانی می گذشت اما الان در این سن و سال 4 سال برایم بسیار اندک است. به قول یکی از دوستان که می گفت همسرم می گه شما چهار سال همکلاسی بودیدولی تا اخر عمر همش خاطره تعریف می کنید و در اون 4سال سیر می کنید.
حالا هر چند سال یک بار به زور همدیگر رو می بینیم و وقتی می بینیم نگران زمان هستیم که چقدر محدو د است .
در طی این سالها یک بار مهمان عزیزه ، سال قبل مهمان اشرف و امسال عید هم مهمان خانواده گرم و مهربان رقیه بودیم .تعدادمان زیاد بود اما خانواده رقیه با محبت هایشان ما را شرمنده کردند.گاهی وقتها فکر می کردم مهمان نوازیهای بی ریای قدیمی رخت بسته و به خاطره ها پیوسته اند ولی خانواده رقیه مانند عزیزه و اشرف به من ثابت کردند هنوز هم قلبهایی مهربان ،با ادب وبا فرهنگ وجود دارند.
مثل عزیزه و اشرف با رقیه تا صبح حرف زدیم و چون آنها سفرهای خارج از کشور زیادی داشتند فردای آن روز با کمک و راهنماییهای برادرش عازم ترکیه شدیم وبعد از چند روز که برگشتیم باز شرمنده مهمان نوازیهایشان بودیم. من و رقیه تصمیم گرفتیم عکسهایمان را در وبلاگ بگذاریم تا فتح بابی شود برای عکس های دیگر دوستان.
سربلند و شاد باشید.
عرفانی
روز مادر و روز زن بر همه بانوان ایران زمین و علی الخصوص بر همه بانوان همکلاسی گرامی باد .
دوستان عزیز کم و بیش با افکار ، عقاید ، فعالیتها و کتابهای احمد کسروی آشنائی دارند در زیر شمه ای از فعالیتها و پیشینه زندگی وی به نقل از خبرگزاری فارس آورده شده است امید است دوستان عزیز نظرات خود را در مورد افکار و عقاید این شخصیت تاریخی بنویسند تا مورد استفاده عموم واقع گردد .
چگونگي پيدايش فدائيان اسلام بعد از شهريور 1320 كه ايران به اشغال قواي خارجي درميآيد و دولتمركزي و ارتش و نيروهاي انتظامي به شدت تضعيف ميشوند و جو خفگانرضاخاني از بين رفته دوباره يك جو فكري و فضاي باز سياسي ايجاد ميشودو روزنامههاي توقيف شده شروع به فعاليت مينمايند و روزنامههاو نشرياتجديدي هم منتشر ميشود و به انتقاد از دوران 16 ساله اختناق ميپردازند. ازطرف ديگر ميراث دوران ديكتاتوري رضاخان مثل بيحجابي، فساد اداري وغيره نيز در جامعه رواج فراوان دارد و روحانيون مبارز دوران رضاخان پس ازرفع تبعيد با مختصر احساس آزادي شروع به مبارزه با اين مفاسد ميكنند. اشغال كشور توسط بيگانگان نيز تبعات سياسي، اجتماعي، اقتصاديناهنجاري براي جامعه ايران داشت. نياز به وحدت اجتماعي و مذهبي درجامعه بيش از پيش احساس ميشود، در حالي كه باز بودن فضاي سياسياجتماعي، نوعي مبارزه عميقي را در جامعه رواج داده است مثل فعاليتهايحزب توده، حزب ايران، حزب اداره ملي و حزب كبود كه در نشريات خودهر كدام از موضع خاص به مسائل جامعه مينگرند ولي هيچ كدام درمانشفابخش براي دردهاي عميق جامعه نميتوانند ارائه بدهند. در كنار اينهااحمد كسروي نويسنده مشهور آن دوران نيز با كتابها و نشريات خود به نشرعقايد ديني خاص خود ميپرداخت. *بخش اول : كسروي و انديشههايش سيد احمد كسروي در روز چهارشنبه هشتم مهرماه 1269 هـ .شدر هكماوار (قريه حكم آباد) تبريز متولد شد و در پنج سالگي به مكتب رفتو در سيزده سالگي بدليل درگذشت پدر از تحصيل باز ماند و بكار قالي بافيپرداخت و پس از سه سال عمامه بر سر نهاده و مجدداً به مكتب رفت. در اين دوران بود كه از گوشه و كنار سخنان، زمزمههايي بر خلافبعضي از مطالب اسلامي بگوش ميرسيد كه نام او بعنوان يك فرد منحرف برسر زبان اهالي حكمآباد افتاد و از آن پس سيد احمد نتوانست در آنجا بماندناچار به تبريز آمد. كسروي دوران جواني را در تبريز سپري كرد. او خود درخاطراتش ميگويد: در همان جا بود كه نخست بار شادروان خياباني را ديدم و شناختم او درمسجد "خاله اغلي" تدريس داشت و از هيئت بطلميوسي و از كتاب تشريحالافلاك درس ميگفت. ياد دارم روز نخست كه ديدم از "جو زهره" سخنميراند و آن را روشن ميگردانيد." در 1285 ش (1324 قمري) جنبش مشروطه در ايران دامنه گستردهترييافت
سلام و عرض ادب خدمت تمامی خوانندگان عزیز این وبلاگ و سلامی ویژه خدمت همکلاسیهای عزیز
ملی شدن صنعت نفت ایران بدون شک برگی زرین در تاریخ ایران و ایرانیان است که در کشمکش دربار و مجلس برسر امضای قرارداد الحاقی نهایتا مجلس موفق گردید که از امضای قرارداد الحاقی خودداری کرده و در 29 اسفند 1329 ملی شدن صنعت نفت ایران را به تصویب برساند .
اما وقایع و حوادث تلخ بعد این جریان ، شیرینی ملی شدن صنعت نفت ایران را به زهر هلاهل تبدیل کرد . دستهای پنهانی که از همان اولین روزهای ملی شدن صنعت نفت در کار بودند و موفق شدند با نفوذ در سازمان ملل در روز دادرسی به شکایت انگلستان در دادگاه لاهه رأی دادگاه را به نفع ایران صادر نمایند . بسیار تردید آمیز بود که قاضی انگلیسی در دادگاه لاهه به نفع ایران رأی داد . همان دستهای پشت پرده ای که مصدق را مانع حضورشان در ایران می دانستند و مسبب قیام 30 تیر در ایران شدند و چون موقتا ناکام ماندند با برنامه ریزی دقیق موجبات جدایی دوجبهه ملی و مذهبی را فراهم نمودند و در عرض یکسال کاشانی کفن پوش در 30 تیر 1331 را در 28 مرداد 1332 خانه نشین نمودند . و دیواری از بدبینی ، شکاف و بی اعتمادی بین کاشانی و مصدق بنا نمودند .
دوستان عزیز در درسهای 12 ، 13 و 14 کتاب تاریخ معاصر ایران در مقطع متوسطه به صورت پراکنده مباحثی در مورد ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد مطرح گردیده است اما ابهاماتی در مورد ملی شدن صنعت نفت و حوادث بعد از آن وجود دارد که متاسفانه در این درسها به آن ابهامات پرداخته نشده است من از دوستان عزیز خواهشمندم که در صورت امکان نظرشان را در مورد مسائل زیر و دیگر مسائل مربوط به ملی شدن صنعت نفت ، قیام 30 تیر و کودتای 28 مرداد مطرح نمایند انشاءالله که نظراتشان مورد استفاده دانش آموزان و دیگر همکاران عزیز واقع شود :
1- در کودتای 28 مرداد نقش انگلستان پررنگ بود یا آمریکا ؟
2- انگلستان تحت چه شرایطی حاضر شد که از نفت ایران صرف نظر کند و آن را دو دستی به آمریکا تقدیم کند ؟
3- هرچند مصدق در فاصله میانی 30 تیر1331 تا 28 مرداد 1332 دچار برخی اشتباهات شد اما آیا بی تفاوت بودن کاشانی به حوادث کودتای 28 مرداد با توجه به وظایف شرعی وی قابل توجیه است ؟
4- آمریکا که از سال 1776 از سلطه انگلیسیها خارج شد و اعلام استقلال نمود کدام تدابیر و برنامه ها باعث شد که در کمترین زمان ، این گونه ارباب دیرین خود را به زانو درآورد ؟
موسوی
با سلام خدمت کلیه دوستان و همکلاسیهای قدیمی <br /> خوشحالم که پس از سالها تجدید خاطراتی شد ، امیدوارم حال همگی خوب باشد و در کنار خانواده محترم روزهای خوب و خوشی را سپری کنید.<br /> با آروزی سلامتی و موفقیت دوستان عزیز<br /> محمد احسانی نیا |
||
[Web] - |
حسینه یئرلر آغلار گؤیلر آغلار
بتول و مصطفی پیغمبر آغلار
حسینین نوحه سین دلریش یازاندا
مسلمان سهل دیر کی کافر آغلار
کور اولموش گؤزلرین قان دوتدو شیمرین
کی گؤرسون اؤز الینده خنجر آغلار
حسینین کؤینه گی زهرا الینده
چکر قیحا قیامت ، محشر آغلار
آتاندا حرمله ، اوخ کربلاده
گؤریدین دوشمن آغلار ، لشکر آغلار
قوجاغیندا ، گؤردین ام لیلا
آلیب نعش علیّ اکبر آغلار
رباب ، نیسگیل دؤشونده سود گؤرنده
علیّ اصغری یاد ائیلر آغلار
باشیندا کاکل اکبر هواسی
یئل آغلار ، سنبل آغلار ، عنبر آغلار
یازاندا آل طاها نوحه سین من
قلم گؤردوم سیزیلدار ، دفتر آغلار
علی ، شق القمر ، محراب تیلیت قان
قولاق وئر ، مسجید اوخشار منبر آغلار
علی دن شهریار ، سن بیر اشاره
قوجاقلار قبری ، مالک اشتر آغلار
محمدحسین شهریار
عرفانی
دوست عزیزی با عنوان و نام رهگذر مطلبی فرستاده اند که فقط محض اطلاع درج می کنیم قضاوت با خودتان :(نظر یادتون نره)
راستی دیدم حرف هایم را در مورد استاد فاضل تان نمایش دادید خوشحال شدم. ممنونم.برای اینکه حرف هایم را مستند کنم متن صحبت های ایشان را از خبر گزاری مهر به همراه نقد کوچکی بر آنها برایتان می فرستم هر طور خواستید منتشر کنید. این همه در راستای وصف فضایل این استاد برجسته است. در خبرگزاری مهر می فرمایند:<br />
انقلاب مشروطه نخستین جنبش مردمی در خاورمیانه/ مشروطه و تأثيرگذاری آن برجنبش هاي ضد استعماري <br />
تبریز- خبرگزاری مهر: چهاردهم مرداد سالروز صدور فرمان مشروطیت است، انقلاب مشروطه یکی از بزرگترین رویدادهای تاریخی- اجتماعی ایران است. مشروطیت مفاهیمی مانند قانون، آزادی، انسان و شهر را وارد گفتمان مردم ایران کرد. به گزارش خبرنگار مهر، مشروطیت یکی از نقاط عطف و با اهمیت ترین رویداد تاریخی کشور ایران است. مردم ایران با این جنبش اجتماعی- اقتصادی از یک دوران تاریخی وارد دوران تاریخی دیگری شده و گام بسیار بلندی به پیش برداشتند.<br />
<br />
انقلاب مشروطه گذر از حکومت فئودالیسم به حکومت مردمی بود<br />
<br />
دکتر جلیل نائبیان عضو هیئت علمی دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه تبریز در گفتگو با مهر اعلام کرد: انقلاب مشروطه یک نهضت و یک جنبش بود در این نهضت ملت ایران با گذر از حکومت فئودالیسم در کشور که یک حکومت پارلمانی بود به یک حکومت مردم به مردم وارد شدند که عامل پیشرفت زمینه های مختلف اجتماعی در کشور شد.<br />
<br />
وی افزود: انقلاب مشروطه نقطه عطفی برای کشور ایران است چرا که پس از دو هزار و پانصد سال حکومت "ارباب رعیتی" برای اولین بار به معنای حکومت مردمی تبدیل شد.<br />
<br />
انقلاب مشروطه نخستین انقلاب مردمی در خاورمیانه بود<br />
<br />
عضو هیئت علمی دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه تبریز با اشاره به اهمیت انقلاب مشروطه در تاریخ ایران گفت: انقلاب مشروطه نخستین انقلاب مردمی در خاورمیانه بود که ملت ایران حدود صد و هفت سال پیش با آگاهی خود خواستار حکومت مردمی بودند.<br />
<br />
دکتر جلیل نائبیان با تاکید بر اهمیت زنده نگه داشتن دستاوردهای انقلاب مشروطه در کشور گفت: با توجه به اینکه انقلاب مشروطه در تاریخ کشور ایران اهمیتی والایی دارد برای زنده نگه داشتن دستاوردهای این انقلاب باید کتاب هایی برای تمامی ابعاد آن برای نسل های دیگر نوشته شود تا آنها نیز از اتفاقات آن دوران باخبر شده و برای همیشه در ذهن نسل های بعدی مردم ایران زنده بماند.<br />
<br />
وی دوری از تک روی ها و حزب گرایی ها را یکی دیگر از دستاوردهای مهم انقلاب مشروطه دانست و گفت: دوری از تک روی ها و حزب گرایی ها از دستاوردهای مهم انقلاب مشروطه بود.<br />
<br />
نقش والای علما در انقلاب مشروطه<br />
<br />
عضو هیئت علمی دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه تبریز با اشاره به نقش علما در انقلاب مشروطه گفت: با توجه به اینکه کشور ایران یک کشور مذهبی است، علما در آگاه سازی مردم ایران در دوران انقلاب مشروطه نقش والاتری داشتند.<br />
<br />
دکتر جلیل نائبیان ادامه داد: مردم ایران با تابعیت از علما نهضت مشروطه را به خواستگاه اصلی خود رساندند، آیت الله کاشانی و سید بهبهانی از علمای والا مقام انقلاب مشروطه بودند.<br />
اما در پاسخ:<br />
مطالبی که در اینجا آمده است اکثر فاقد ارزش هستند. در قسمت اول که راست یا دروغ عنوان شده است که حرف ها از یک استاد دانشگاه می باشد جز یک پریشان گویی نمی بینیم. از یک طرف تاکید می شود که مشروطه یک جنبش و نهضت بوده و از طرف دیگر چند خط پایین تر با عنوان انقلاب از آن یاد می شود. بگذریم از این که جنبش نیز می تواند با نهضت متفاوت باشد. یا از یک طرف ادعا می شود مشروطه یک نهضت بوده و از طرف دیگر حاصل آن «حکومت مردمی» برای اولین بار. چند خط بعد از مشروطه به عنوان «نخستین انقلاب مردمی در خاورمیانه» یاد می شود و از آیت الله کاشانی عالم مبارز در جریان ملی شدن صنعت نفت در کنار سید بهبهانی به عنوان علمای مشروطیت و دوران مشروطه یاد می شود. جالب است که این به اصطلاح استاد دانشگاه داد سخن از اهمیت مشروطه سر می دهد و خواهان نوشته شدن کتاب برای این واقعۀ مهم برای همه نسل ها می شود.پیشنهاد می کنم برای حفظ ارزش های والای این نهضت، جنبش، انقلاب!!!!! و یا هر چیز دیگری که می تواند از یک ذهن پریشان و خالی از هر گونه اطلاعات تاریخی نشات گرفته باشد کتاب هایی با قلم توانمند و علم بی انتهای این استاد بزرگ تاریخ در یک دانشگاه معتبر نوشته شود تا یک وقت نسل های این مرز و بوم از گذشته خود غافل نشوند.<br />
مدیر محترم وبلاگ اگر مصلحت می دانند در جایی بهتر این مطالب را منتشر کنند تا قابل دسترس تر باشد.<br />
بسیار سپاسگزارم
رهگذر
وارن بافت، دومین مرد ثروتمند جهان، طی یک مصاحبه جذابی عقاید خود را درباره ثروت و لذت فاش کرد. در زیر می توانید توصیه های دلنشین و نکاتی از زندگی او را بخوانید و کمی برای موفقیت و داشتن زندگی سعادتمند ترمزدستی زندگی خود را بکشید.<br />
**او اولین سهام خود را در 11 سالگی خرید و هنوز هم عقیده دارد که خیلی دیر شروع کرده است.<br />
* *دارایی ها در آن زمان بسیار ارزان بود، پس فرزندان خود را به سرمایه گذاری تشویق کرد.<br />
**او اولین زمین کشاورزی خود را در 14 سالگی خریداری کرد؛ آن هم با جمع کردن درآمدهای ناشی از فروش روزنامه.<br />
* *هر کسی می تواند با پس انداز پول های خود به امکانات زیادی برسد. فرزندان خود را به شروع یک تجارت تشویق کنید.<br />
**او هنوز در خانه 3 اتاق خوابه ای که 50 سال پیش خریداری کرده بود زندگی می کند. او می گوید هرچه می خواهد در این خانه وجود دارد. نکته جالب این است که خانه او هیچ حصار و دیواری ندارد.<br />
- هیچ گاه بیش از آن چیزی که احتیاج دارید خرید نکنید.<br />
**او همواره اتومبیل خود را می راند و هیچ راننده و محافظی ندارد.<br />
* *شما همان هستید که هستید نه آنچه که دارید.<br />
**او هیچ گاه با هواپیمای شخصی خود مسافرت نمی کند، درصورتی که او خود مالک بزرگ ترین شرکت تولیدکننده جت خصوصی است.<br />
**همواره به این فکر کنید که چگونه می توانید با اقتصادی اندیشیدن از زندگی لذت ببرید.<br />
* *شرکت او به نام Berkshire Hathaway / برکشایر هاتوی 63 شرکت تابعه دارد.<br />
او هر سال یک نامه به مدیران آنها می نویسد و اهداف را مشخص می کند. او هیچ گاه جلسات متعدد و تماس های معمول شرکت ها را با آنها ندارد.<br />
**او همواره به مدیران خود 2 قانون را یادآور می شود: «همواره مراقب پول سهامداران باشید»، «قانون اول را فراموش نکنید».<br />
* *اهداف را تعیین کنید و مطمئن شوید که افراد شما روی آنها متمرکز هستند.<br />
**او هیچ گاه با جامعه شلوغ ارتباط برقرار نمی کرد. تنها تفریح او یک پاپ کورن و تماشای تلویزیون بود.<br />
* *سعی نکنید که با اموال خود به دیگران فخر بفروشید، تنها از چیزهایی که دارید خودتان لذت ببرید.<br />
**وارن بافت هیچ گاه یک موبایل یا حتی یک کامپیوتر نداشته است.<br />
<br />
* *بیل گیتس، ثروتمندترین مرد روی زمین 5 سال پیش او را ملاقات کرد. او تصور می کرد که هیچ نقطه مشترکی از لحاظ عقیده ای با او ندارد، بنابراین برای نیم ساعت برنامه ریزی کرده بود در صورتی که ملاقات آنها 10 ساعت طول کشید و پس از آن از طرفداران وارن بافت شد.<br />
توصیه او به افراد جوان:<br />
شادترین مردم کسانی نیستند که لزوما بهترین چیزها را داشته باشند، بلکه افرادی هستند که قدر امکاناتی را که دارند می دانند.<br />
* *از وام های بانکی دوری کنید و روی خودتان سرمایه گذاری کنید و همواره به یاد داشته باشید که: «پول انسان ها را خلق نمی کند، بلکه انسان ها هستند که پول را خلق می کنند»، «زندگی را به سادگی خودتان زندگی کنید.»<br />
**براساس حرف های دیگران عمل نکنید، فقط به آنها گوش کنید ولی هرچه را که احساس خوبی به آن دارید، انجام بدهید.<br />
**به دنبال پوشیدن یا داشتن برندها نباشید، بلکه آنچه را که در آن احساس راحتی می کنید خریداری کنید.<br />
**پول خود را روی چیزهای غیرضروری خرج نکنید، بلکه روی چیزهایی سرمایه گذاری کنید که واقعا به آنها احتیاج دارید.<br />
**در نهایت اینکه این زندگی شماست، پس چرا این فرصت را در اختیار دیگران قرار می دهید تا روی زندگی شما حاکم باشند؟<br />
در خاتمه این نکته که: «شادترین مردم کسانی نیستند که لزوما بهترین چیزها را داشته باشند، بلکه افرادی هستند که قدر امکاناتی را که دارند می دانند.»<
صبوری
سلام دوستان عزیز
امروز لیلا صالحی برام پیام فرستاد که تو سایت مسابقه شازده کوچولو رو سرچ کن و من اینو پیدا کردم:
شازده کوچولو بر اساس آرای هیئت داوران متشکل از:
مصطفی رحماندوست، حسن محمودی، دکتر فرشید ساداتشریفی، ابوذر قاسمیان و آنیتا یارمحمدی
از بین ۳۰ برگزیده مرحله اول که از میان ۳۱۶ اثر رسیده انتخاب شده بودند، برندگان خود را معرفی کرد:
نفر اول و شاهزاده سرزمین قصهها:
آلا رضایی ۹ساله از بوکان
واقعا از موفقیت دختر لیلا خوشحال شدم و خواستم این خبر خوب رو تو وبلاگ درج کنم. با عرض تبریک به لیلا و دختر عزیزش امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشند.
عرفانی
گلایه ای از خدا، منتسب به دکتر علی شریعتی
خدایا کفر نمیگویم،
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانیبه زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه ی دیوار بگشایی
لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرفتر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
خداوندا تو مسئولی
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است
و این هم جواب سهراب سپهری از زبان خدا
منم زیبا
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانمتو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن<br />
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایمکه دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو را از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!
آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت<
خالقت
اینک صدایم کن مرا.
با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم ریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟ /
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد
به نجوایی صدایم کن بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان،>
رهایت من نخواهم کرد.
صبوری
با سلام و تبریک فرا رسیدن فصل زیبای پاییز
دوستان همکار حتما در جریان هستید که امسال کتابی در چهار فصل به عنوان ضمیمه برای تاریخ معاصر سال سوم دبیرستان در اختیار دانش آموزان قرار گرفته . دوست دارم نظرات شمارو در این مورد بدونم . میدونید که نویسنده آقای ولایتی که هیچ ارتباطی و تخصصی با تاریخ ایران ندارند مولف این ضمیمه هستند گرچه چندین سال هست که ایشون کتب درسی تاریخ معاصر رو برای نسل جوان تالیف میکنند واز طرفی در یک نگاه کلی به کتاب موضوع نه چندان جذابی برای دانش آموزان داره .بیداری اسلامی .
سیاستهای مختلفی پشت این قضیه است در روزگاری که کشورهای اسلامی در مناقشات سیاسی و بحرانی ترین وضعیت به سر میبرند این بیداری اسلامی چه جنبه تربیتی از تاریخ معاصر میتونه داشته باشه.
همیشه تدریس این کتاب از جهت پنهان کردن بعضی مسائل از تاریخ معاصر از دانش آموزان برایم سخت بوده امسال این ضمیمه کار رو بدتر کرده . دوست دارم نظرات همکلاسی هایم را در این مورد بدونم . ممنون
عرفانی
سلام و عرض ادب خدمت تک تک دوستان و همکلاسیهای عزیز .
دوستان عزیز ، متاسفانه به جهت یکسری مشکلات شخصی نتوانستم تابستان را در خدمت عزیزان باشم و وبلاگ آبدیت نشد ولی با وجود این لطف دوستان همیشه شامل حال وبلاگ گردیده که با وجود آبدیت نشدن وبلاگ ، آمار نشان دهنده آن است که هر روز به آن سر زده اند . بنده با عرض پوزش از همه دوستان و علی الخصوص همکلاسیهای عزیز امیدوارم بعد از این در حد وسع در جهت به روز نمودن وبلاگ و درج مطالب و نظرات دوستان اهتمام نمایم .
امیدوارم که دوستان تعطیلات تابستان را مفید و با سلامتی گذرانده باشند . بر همه دوستان عزیز که به امر تدریس مشغولند مهر را تبریک می گویم و از دوستان عزیز خواهش می کنم اگر در تابستان مسافرتی نموده اند ، مشاهدات جذاب و خاطراتشان را جهت استفاده همه دوستان به وبلاگ بفرستند علی الخصوص اگر مسافرتشان خارج از کشور بوده است . با تشکر
موسوی
با سلام به دوستان عزیز
اولین جشنواره سراسری عکس طبیعت نمین از تاریخ یکم تا دهم شهریور 92 در تهران - میدان انقلاب ،بعد از دانشگاه تهران ،کوچه اسکو ،نبش سینما سپیده پلاک 10 گالری زرنا به مدیریت خانم زهرا رسول زاده نمین استاد دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران و با همکاری و مشارکت نمایندگان محترم مردم شهرستان های اردبیل، نمین، نیر و سرعین در مجلس شورای اسلامی- فرمانداری شهرستان نمین- نگارخانه زرنا ،مجمع نمینیها که شامل عکسهایی از طبیعت نمین توسط شرکت کنندگان در این نمایشگاه است به معرض دید عموم گذاشته شده است .مراسم افتتاحیه روز یکم شهریور از ساعت 16الی 21 و بازدید عموم همه روزه از ساعت 17الی 21 میباشد.
منتظر حضور سبزتان هستیم. www.naminfestival.ir
عرفانی
درود فراوان بر همه دوستان عزيز
امروز جاي بسي خرسندي است كه ملت بزرگ ايران شعور سياسي خود را يكبار ديگر به رخ كشيدند دوستاني كه خرده مي گرفتند بر سياست زدگي ايرانيان ، امروز بايد بر اين قضيه اذعان كنند كه اين سياست زدگي نيست بلكه اوج شعور و بينش سياسي است . ديگر مردم ايران به آن درجه از شعور سياسي ارتقا يافته اند كه مي دانند كه بايد به حزب رأي بدهند و از حزب هم خواسته ها و نيازهاي خود را پي گيري كنند . ديگر حتي افراد ساده و بي آلايش روستا ها هم به چرنديات رأي نمي دهند ديگر رأي به غرضي و امثالهم را بايد در گورستانهاي تاريخ جستجو كرد . درست است كه موانع و محدوديتهاي زيادي هست درست است كه دولت فعلي پتك سنگيني بر فرق اين مرزبوم و ملتش فرود آورده است اما بسيار اميدواريم كه دولت اين روحاني حسن روحاني با تدبير و اميد خود و با كليدي كه در دست دارد بر اين مشكلات فائق آيد و ايراني بسازد كه درخور اين ملت بزرگ است . شايد خيليها قطع اميد كرده اند اما همين حضور يكپارچه در پاي صندوقهاي رأي نشان داد كه روزنه هايي از اميد در دلها زنده است . اميد بر اينكه اين روحاني بزرگ همچون سيد بزرگ اصلاحات روح لطيف ايراني را به جهانيان عرضه كند و ديد جهان و جهانيان را نسبت به ما عوض كند و اين كار شدني است چرا كه تجربه تاريخي اين را ثابت كرده است هيچ يادم نمي رود اولين 22 بهمن بعد از رئيس جمهور شدن آقاي خاتمي كه در لاي سخنراني اش مردم شعار دادند مرگ بر آمريكا . خاتمي جمله اي گفت كه با يك جمله به جرأت مي شود گفت كه بيش از 50 درجه ديد دنيا را به ايران عوض كرد .
خاتمي گفت جايي كه من هستم صحبت از مرگ نكنيد اين جمله به معناي نفي هيچ يك از ارزشها ، اعتقادات و باورهاي ما نيست بلكه فقط و فقط به معناي اين است كه ما سر ناسازگاري با هيچ دولت و احد الناسي را نداريم . انشاء الله كه روحاني هم بتواند با پشتوانه سياستمداران بزرگ كشور و با پشتوانه مردم بزرگ ايران و لطف الهي بر مشكلات عديده اي كه هست فائق آيد انشاء الله
روز ميلاد حضرت علي ( ع ) و فرا رسيدن روز مظلومانه مرد بر همه دوستان و علي الخصوص بر همكلاسيهاي عزيز مباركباد .
دو سال پيش همايش قفقاز با هماهنگي و مديريت دانشگاه تبريز در تالار وحدت دانشگاه تبريز برگزار شد و استاد نائبيان هم كه مدير گروه تاريخ دانشگاه تبريز بود به عنوان دبير همايش انتخاب شده بود . من هم كه براي يك كار شخصي به تبريز رفته بودم يك سري به همايش زدم و به اتاق استاد نائبيان رفتم . خيلي خيلي برايم جالب بود . ( تو دوران دانشگاه يكبار تو كلاس كه داشتم خميازه مي كشيدم چانه ام از جاش در اومد كه به صبوري اشاره كردم و رفتم بيرون و صبوري هم سريع پشت سر من اومد بيرون و رفتيم به دانشكده علوم پزشكي و خلاصه مشكلم حل شد استاد نائبيان هم بعد كه پرسيد واسه چي رفتين بيرون من گفتم استاد چانه ام خود به خود از جاش در اومد . از قضا هفته بعد كه ما تو سالن دانشگاه با مرتضي حاجي پور براي تمرين كاراته رفته بوديم استاد نائبيان هم اومد اونجا و مرا ديد . ) بعد 10 سال كه براي ديدن استاد نائبيان وارد اتاقش شدم باور كنيد كه اجازه نداد سلام بكنم با اون لحن خاص خودش همين كه وارد اتاق شدم گفت : ها زده بودند فك ات را از جا در آورده بودند درست شد . گفتم استاد اون مال 10 سال پيش بود گفت مي دونم مي خوام ببينم بازهم از جاش در مي آد . گفتم استاد راستشو بخواين آره ولي ديگه سعي مي كنم خميازه نكشم . خلاصه يه كمي در مورد همايش و مشكلات آن با هم صحبت كرديم و من خداحافظي كردم و از اتاقش اومدم بيرون .
موسوي
مفت مي گويند
كه ديگر هيچ كبوتري
به بام بي اعتماد اين خانه باز نخواهد گشت .
اين خانه مال خودمان است
ارث آب و ميراث ماه .
جا و جارويش با ماست
شما هم گليم و چراغ و آينه بياوريد،
بعد مي بينيد چه حرفهاي قشنگ روشني
براي گفتن داريم …
تو به يادم بياور
در زادرود اهل رؤيا
به آرامش چشم به راهِ خانه چه مي گويند ؟!
به خدا من زير همين طاق هاي شكسته
به اعتماد عجيب آينده رسيده ام ،
نگران جابه جايي افعال ساده نباشيد
دارد از دور
صداي پرپر كبوتر مي آيد ،
اينجا ستون به ستون
ستارگان شب شناس داناي ما
دستمال از دو ديده دريا گرفته اند !
ببين چه بام بي گزنده اي دارد اين خانه
اين گهواره عجيب!
سلام!
حال همهی ما خوب است
ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگويند
با اين همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی میگذرم
که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و
نه اين دلِ ناماندگارِ بیدرمان!
تا يادم نرفته است بنويسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
میدانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازهی باز نيامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببين انعکاس تبسم رويا
شبيه شمايل شقايق نيست!
راستی خبرت بدهم
خواب ديدهام خانهئی خريدهام
بیپرده بگويمت
چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نيک خواهم گرفت
دارد همين لحظه
يک فوج کبوتر سپيد
از فرازِ کوچهی ما میگذرد
باد بوی نامهای کسان من میدهد
يادت میآيد رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بياوری!؟
نه ریرا جان
نامهام بايد کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آينه،
از نو برايت مینويسم
حال همهی ما خوب است
اما تو باور نکن!
سیدعلی صالحی
داشت سردر بالای طاق کوچه را نگاه می کرد
من می شناسمش
همیشه انگار گمان می کند
که سکوت کلمه از صبوری آدمی ست
یا ارزانی آینه از آواز آدمی …
چه فرقی دارد
وقتی که دیگر چیزی هیچ
برای کلمه ، برای آدمی ، برای آینه …فرقی نمی کند !
وقتی که رفت ،هیچ نامی آشنا نبود
حالا که دارد بر می گردد
پروانه ای قشنگ از خط غروبی دور آمده است ،
آمده است
بالای همان سردر طاق کوچه نشسته است …
پرپر و هی پرپر و هیچ اما نمی رود ،
باد می آید .
خواب خانه سنگین است
کوکنار کوچه خلوت است
و ما باز باخاطرات همان ترانه های عریانمان در باد ،
در باد و دیگر هیچ.
"سید علی صالحی ، از مجموعه: نشانی ها"
عرفانی
در پس ثانیه هایی که ورق خورده و ساعت شده است
روزها میگذرند
سایه ها در پس هم میگذرند
بی خبر از گذر ثانیه ها
در هراس از ماندن
هیچ اگاه نگشتند که اینگونه تورا میخواند
و چه میگفت درختی که به اندازه ی اندوه خزان تنها بود
و نگاهش نگران در پی همدم میگشت
سایه ها در گذر ثانیه ها
رهسپار ره فردا بودند
و دریغا که نخواهند رسید
بی گمان حال نیای فرداست
که به اندازه ی یک دور زمین
کودک حال لقب میگیرد
سایه ها صبر کنید
ما چرا با لبخند
در همین حال به فردا نرسیم
اندکی صبر که فریاد کشید
سایه ها صبر کنید
ناله ای از پس دیوار خدا را خوانده
این چه دردیست که از ناله ی او می آید
اندکی صبر کنید
اشکها را بزدایید ز اندوه خزان
چهره ها را ز قشنگی سرشار
دیده ها را از مهر
و وجود خود را پر کنید از خوبی
بزدایید فغان را از دل
میل بیهوده به رفتن نکنید
سایه ها صبر کنید
خداوندا کدامین شاعر بود که این تشبیه لعنتی را ساخت و معلم را همچون شمع دانست . من که بالشخصه معتقدم شاعر نبوده بلکه یک اجنبی مزد بگیر بوده است که تشبیهی ساخت یک جامعه را به باد فنا داد . از آن روزی که این تشبیه ساخته شد کار ما سوختن است . باور کنید خیلی ها باورشان شده که معلم نه همچون شمع بلکه خود شمع است و فقط نیاز به یک کبریت دارد که آن را هم نه بر زبانه اش بلکه باید بر ریشه اش زد تا بسوزد . به نظر من بدترین تشبیه عالم تشبیه معلم به شمع است .
هفته پیش ، جناب حاجی بابایی ، وزیر آموزش و پرورش تو مراغه بود دو ونیم ساعت سخنرانی کرد و گفت من در پی ارتقای منزلت معلمان هستم ، می خواهم جایگاه واقعی معلمان را در جامعه محقق کنم اما بسی سئوالات در ذهنمان بود و خود را آماده کرده بودیم تا بپرسیم غافل از اینکه از معلم سئوال می پرسند نه از وزیر همینکه سخنرانی اش تمام شد خداحافظی کرد و رفت و هزاران سئوال بی جواب را در اذهانمان باقی گذاشت . شما فکر می کنید چند سال وزیر آموزش و پرورش هستید که می خواهید اینهمه کار زیربنائی بکنید ؟
کدام شأن و منزلت ؟ از چه سخن می گوئید ؟ بی خیال امروز که روز معلم است و روز شمع خودمان را ناراحت نکنیم .
روز مادر و روز معلم بر همه مادران و زنان و معلمان عزیز گرامی باد .
خوشبختی یعنی : خداوند آنقدر عزیزت کند که وجودت آرام بخش دیگران باشد.
و تو آنقدر خوشبختی که خداوند تو را مادر آفرید ،
سلامت گفتم پیامم دادی ، پیامت چراغ راه زندگیم شد و مرا به سرزمین نور و آگاهی هدایت کردی ای آینیه تمام نمای عشق و محبت معلم .
باسلام به همکلاسی های عزیز
روز مادر و روز معلم را بر همه شما در هر کدام از این جایگاههای والا تبریک و تهنیت عرض می کنم
مرتضوی
به یاد می آورم لحظه های فراز را که صدای او اعتبارم می بخشید و لحظه های نشیب را که اعتمادم به یاد می آورم افرای افراشته ای را به یاد می آورم مادرم را ...
روز مادر را برای همه مادران مهربان به خصوص دوستانم تبریک عرض میکنم .
خوش به حال همه کسانی که روز مادر پیش مادرشون میروند و دستش رو می بوسند و زنده باشند تمام مادرهای مهربان و فداکار
عرفانی
آن تُرکِ پری چهره، که دوش از بر ما رفت
آیا چه خطا دیــــــــــــد که از راه خطا رفت
تا رفت مرا از نظر آن چَشـــــــــم جهانبین
کس واقف ما نیسـت که از دیده چهها رفت
بر شمع نرفــــــــت از گذرِ آتشِ دل، دوش
آن دود، که از سوزِ جگر بر سر ما رفت
دور از رخ تو دمبهدم از گوشـــهٔ چشمـم
سیلاب سرشــــک آمد و طوفان بلا رفت
از پای فِتادیم چو آمــــــــــــد غم هجران
در درد بماندیم چو از دســــــت دوا رفت
دل گفت وصالـــش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت
اِحرام چه بندیم چـــو آن قبله نه این جاست
در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت
دی گفت طبیب از سر حَسرَت چو مرا دید
هیهات که رنج تو ز قانــــــــون شفا رفت
ای دوست به پرســــــیدن حافظ قدمی نه
زآن پیش که گوینــــــد که از دار فنا رفت
خداوند متعال می فرماید : من از پنج کار شما بندگانم در عجبم!
-اینکه تمام کودکی خود را در ارزوی بزرگ شدن به سر می برید و دوران پس از ان را در حسرت بازگشت به کودکی می گذرانید.
-اینکه شما تمامی سلامتی خود را فدای مال اندوزی می کنیدو سپس تمام دارایی خود را صرف بازیابی سلامتی می نمائید.
-اینکه شما به قدری نگران اینده هستید که حال را فراموش کرده اید در حالی که نه حال را داریدو نه اینده را.
-اینکه شما طوری زندگی می کنیدکه گویی هرگز نخواهید مرد و پس از مرگ چنان گورهای شما را گرد و غبار فراموشی در بر می گیرد که گویی هرگز نبودید.
-اینکه نمي دانيدکه مجروح کردن قلب دیگران بیش از دقایقی طول نمی کشد ولی برای التیام بخشیدن ان سالها وقت نیاز است
ايام سوگواري شهادت بانوي دو عالم ، دخت نبي اكرم ، همسر با وفاي علي ( ع ) و مادر مهربان امام حسن و امام حسين ( ع ) بر همه دوستداران اهل بيت تسليت باد .
دوستان گلم روز ۱۹ فروردین روز شرف الشمس است، و در سال یکبار اتفاق می افتد، دوست داشتم شما هم در مورد این روز بدانید و مرا هم از دعای خودتان بی نصیب نگذارید .
وقایع نجومی در این روز:هر سال روز خاصی که خورشید به نقطه خاصی در آسمان میرسد حالتی معادل شب قدر ایجاد میکند. که در قران خداوند دستور داده که آن را جدی بگیرند و خدا را بسیار یاد کنند تا مسیر زندگیشان تغییر کند . در آن لحظه با وضو و خواندن نماز و دعا سوزنی برداشته و از روی نوشته شرف شمس بنویسید . یعنی مثل اینکه میخواهید از روی نوشته بنویسید. . در این حالت شرف شمس انرژی شرف شمس را به خود گرفته و تا یک سال فرشته نگهبان شرف شمس به امر خدا به شما در همه امور زندگی کمک خواهد کرد. از بین تمامی کلمات نوشتن اسم اعظم خداوند تاثیر بیشتری نسبت به سایر اسمای الهی دارد .
نکاتی که در هنگام نوشتن باید رعایت شود:
۱-هیچ خطی دوبار کشیده نشود
۲-سوراخ های ستاره و میم و ها و واو بسته نشود
۳-خطوط ابتدا و انتهای ستاره یگدیگر را قطع نکنند
۴-اندازه الف ها یکسان باشد
۵-واو آخر روی تمام نقش کشیده شود
۶-اگر روی کاغذ نوشته میشوند با گلاب و زعفران نوشته شوند . جدول ۴*۴ شرف شمس نیز بدین شکل است که خواص یکسانی با نقش دارد.
دو نکته مهم دیگر درباره شرف شمس
۱- اگر از نگین استفاده میکنید سعی کنید هر سال در ساعت ذکر شده و با آداب کامل بوسیله یک سوزن روی نقش کنده شده را دوباره خراش دهید.
۲- اگر روی کاغذ نوشتید آنرا باز نکنید و به کسی نشان ندهید و در آخرین چهارشنبه سال به آب روان بسپارید .
اگر اسم اعظم خدا را نمیدانید نوشته حضرت سلیمان را بنویسید که بر روی انگشترش بنا به روایات نوشته بود : لا اله الا الله الملک الحق المبین . ولی اگر میتوانید بیشتر بنویسید آیه الکرسی را بنوسید که در روایات است فاصله آن با اسم اعظم همانند فاصله سفیدی چشم با سیاهی چشم است. یعنی با یک میلیمتر اختلاف همان اسم اعظم حساب میشود. این دعا(شرف الشمس) در روز ۱۹ فروردین هر سال برای برآورده شدن حاجات نوشته می شود، از طلوع تا غروب آفتاب فرصت دارید دعا را بنویسید و در زیر آن حاجاتتان را بیان کنید و در قرآن قرار دهید. انشاء الله حوائجتان برآورده خواهد شد.
عقیق شرف الشمس :
هدیه های با ارزش را افراد ژرف نگر می توانند انتخاب کنند . شاید تا کنون به مشخصات هدیه های ماندگار توجه نکرده اید ، که چرا هدیه ای بعد از چند روز لطف خود را از دست داده و به آشغال تبدیل می شود و در مقابل هدیه ای برای سالیان دراز و یا حتی برای تمام عمر باقی می ماند . جواب در این نکته است که هرچه هدیه و کادو با نیازهای فرد تطابق داشته باشد و هر اندازه منحصر بفرد باشد و هر میزان که بتواند کارایی خاص خود را برای سالیان سال حفظ نماید آن هدیه ویژگی ماندگاری را در خود خواهد داشت . لباس برای مدت حداکثر یکسال و …. بدون شک نخواهید توانست برای هدیه مورد معرفی ما مدت زمان مصرف کمتر از تمام عمر را معین نمود :
هدیه ای نفیس که ثروتمندان را به ارمغان می آورد و انسان را از گزند طلسمات و جادو و هر جن و انسی مصون می دارد . ویژگی حفاظت کننده آن بقدری کارا است که برخی افراد از آن صرفا بعنوان حرز قدرتمند و نفوذ ناپذیر مورد استفاده قرار میدهند . شرف الشمس باید اصل باشد یعنی در روز و ساعت خاص با آدابی خاص حک شود و آن روزی نیست جز ۱۹ فروردین هرسال شمسی که اگر غیر از این تاریخ حکاکی شود هیچ خاصیتی نخواهد داشت . نگین های تقدیمی توسط یکی از سادات با دقت وظرافت و با توجه به آداب وزمان حک شده است و به تعداد محدودی قابل عرضه است .
شرف الشمس را به عنوان یک همراه همیشگی و یک یادگاری ماندگار بکارمیبرند چون یک طلسم همه کاره وقدرتمند است که تغییرات و نفع در امورکلی وسرنوشت ساززندگی را ناشی است . نگین شرف الشمس بی شک از مظاهر کامل نیروهای ماورائی و غیبی است که در عین واحد خواص گوهری عقیق اصل زرد رنگ و اسم اعظم الهی را دارد این گوهر گرانقیمت که باقیمت بسیار نازلی داد وستد میشود خصوصیات یک یادگار تمام عمری را دارد که شناخت آن برای خوانده خالی از لطف نخواهد بود .
حزر و لوح شرف الشمس :
از سنگ شرف الشمس برای :چشم زخم ، گشایش امور ،برآورده شدن آرزوها ،افزایش رزق و روزی استفاده می گردد.
دعای شرف الشمس :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اَللّهُم اِنّی اَسئَلُکَ بِالهاءِ مِنْ اِسمِکَ الْاَعظَم و بالثَلآثِ العِصّیِ و بالالَفِ المُقَّّوِم و بِالمِیمِ الطَمیس الاَبتَر و بالسِّلمِ و بالاَربَعَه الَتِی هِی کالکَفِ بِلا مُعصَم و بِالهاءِ المَشقُوقَه و بالواوِ المُعظَّم صوره اِسمکَ الشَّریفِ الاَعظَم اَن تُصَلِیَ علی سَیِّدِنا مُحمَّدِ وَ آلِهِ بعدد حروف ماجری بِالقلم و اَن تَقضِی حاجَتِی. می باشد .
بچه ها مي دونيد ، ارميا قهرمان آكادمي موسيقي گوگوش در سال 92 شد به نظر من كه حقش بود صداي ارميا واقعا زيباست . نظر شما در اين مورد چيه ؟
ساقيا آمدن عيد مبارك بادت
وان مواعيد كه دادي مرود از يادت
عيد نوروز ، عيد شكوفائي و تحول بر تك تك عزيزان مباركباد . هيچوقت براي هيچ عزيزي دعا نكرده ام كه صد سال زنده باشد اما آرزو مي كنم همه دوستان عزيز روزهاي باقيمانده عمرشان را با سلامتي و شادكامي سپري كنند .
موسوي
هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند. در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم. از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود. در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است ! اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم. مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند! اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست.. از آن موقه خاله با من قهر است. قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری میکند.
زمانی که نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه کودکی را دید که به مکتب میرفت. از او پرسید: پسر جان چه میخوانی؟
قرآن.
- از کجای قرآن؟
- انا فتحنا….
نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد.
سپس یک سکه زر به پسر داد اما پسر از گرفتن آن اباکرد.
نادر گفت: چر ا نمی گیری؟
گفت: مادرم مرا میزند میگوید تو این پول را دزدیده ای.
نادر گفت: به او بگو نادر داده است.
پسر گفت: مادرم باور نمیکند.
میگوید: نادر مردی سخاوتمند است. او اگر به تو پول میداد یک سکه نمیداد. زیاد میداد.
حرف او بر دل نادر نشست. یک مشت پول زر در دامن او ریخت.
از قضا چنانچه مشهور تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه گورکانی پیروز شد...
موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش دید !
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد
همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ریطی ندارد !
ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید !
از مرغ برایش سوپ درست کردند !
گوسفند را برای عیادت کننده گان سربریدند !
گاو را برای مراسم ترحیم کشتند !
و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه میکرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد !!!
برای همه دوستان و همکلاسیهای عزیزی که در آزمون دکتری ، امسال شرکت نموده اند در آستانه ابن آزمون آرزوی موفقیت می کنم و دعا می کنم که خداوند مزد زحماتشان را بدهد و در این آزمون موفق گردند . انشاءالله
موسوی
با سلام
اولین مطلبی که در این وبلاگ درج شده مربوط به یازده اسفند 90 هست پس امروز اولین سالگرد تاسیس وبلاگ میباشد . از آقای موسوی به خاطر این کارشون و از همه همکلاسی هایی که حضور داشتند و باعث همراهی میشدند و کسانی که با نام مستعار وارد وبلاگ میشدند وحتی از کسانی که فقط نظاره گر وبلاگ بودند واقعا از اینکه هستند و خواهند بود به عنوان اولین کسی که وارد وبلاگ شده و نظر داده متشکرم . در این یک سال با خبر شدن از احوالات و طرز فکر دوستان واقعا خوب ،جالب و مایه دلگرمی بود. امیدوارم همه دوستان سال بسیار نیکویی را پیش رو داشته باشند و در کمال سلامت و خوشی در کنار خانواده شان روزگار را سپری کنند .
در این یک سال از هر دری سخن گفته شد از خاطرات از دلتنگی برای هم از داشته هامون از فرزندانمون از اطلاعات و.... اما از اینکه بعد از یازده دوازده سال همه هستیم شاکر خداوند نشدیم . امیدوارم سالیان سال این وبلاگ با وجود همه دوستان پابرجا بماند . همیشه پایدار ،شاد و زنده باشید .
عرفانی
با سلام خدمت دوستان عزیز
جدیدا بحثها و مستند هایی در جهت وجود فرازمینیها در گذشته که عنوان موجودات فضایی هم خوانده میشوند با استناد به دلایلی جای خو د را در علم جدید باز کرده است . حتما همکلاسی های عزیز کتاب ارابه خدایان را خوانده ویا اسم آن را شنیده اند کتابی که با استناد به آثار تاریخی و طبیعی و افسانه های قدیمی مختلف سعی در اقناع خواننده برای دخالت فرازمینی ها در زندگی بشر دارد. از دوستان می خواهم این مطلب را درباره تونل زمان مطالعه و نظرات خود را بنویسند . ممنون
پروژه اسرار آمیز فیلادلفیا و تونل زمانی که همچنان فعال است
پروژه فیلادلفیا Philadelphia Experiment یا ”پروژه رنگین کمان” یکی از آزمایشات مخفی آمریکا در سال ۱۹۴۳برای ایجاد کردن تونل زمان و مکان بود. این آزمایش به طرز وحشتناکی پایان یافت و اگرچه اثرات آن هنوز در نقاط اطراف بندر فیلادلفیا دیده می شود نیروی دریایی آمریکا که مسئول این پروژه بود همچنان آن را انکار می کند.
آزمایشی که در فیلادلفیا صورت گرفت بعدها به طرز اسرار آمیزی یا پروژه مشابهی به نام ” پروژه مونتاک” در سال ۱۹۸۳ پیوند خورد و حتی پای انسانهای عصر آینده و گذشته و حتی بیگانگان را به میان کشید.
برای مشاهده گزارش پرونده نیروی دریایی اینجا را کلیک کنید.http://www.history.navy.mil/faqs/faq21-1.htm
پیش از جنگ و در طول جنگ جنگ جهانی دوم نیروی دریایی آمریکا دست به آزمایشاتی برای نامرئی کردن کشتی ها و هواپیماها زد. این نامرئی کردن به گونه ای بود که رادارها دیگر قادر به ردیابی این وسایل نباشند و به این منظور کل جرم وسیله مورد نظر باید کاملا وارد بعد دیگری از زمان-فضا می شود تا جرم آن قابل ردیابی و بمباران شدن نباشد. تحت نظر بزرگترین فیزیکدانان قرن از جمله “نیکلاس تسلا” و “ جان ون نیومن” این پروژه در مساحتی بیش از ۵۰ هکتار در کنار بندر فیلادلفیا شروع به کار کرد.
نیکلاس تسلا در میان امواج الکتریسیته…زندگی پر از راز او و مرگ جعلی اش توسط دولت آمریکا بسیار شک برانگیز است در حالیکه اعلام شد او در سال ۱۹۵۷ مرده است جسدش به هیچ کس نشان داده نشد و شاهدان عینی او را در سال ۲۰۰۱ نیز زنده دیده اند در حالیکه همچنان دست به آزمایشات غیر قابل بخشش و قربانی کردن انسانها می زند.
جان فوون نیومن – همکار تسلا که مسئول برژه فیلادلفیا و مونتاک بود. بیش از ۴۰۰ دانشمند یهودی – آلمانی روی این پروژه کار می کردند که انیشتن نیز در میان آنها بود.
در آزمایشات اولیه با کمک دستگاههای بسیار عجیبی که تسلا ساخته بود تیم پژوهشی قادر بود وسایل کوچکی مثل میز و صندلی را ناپدید کند – به بعدی ناشناخته وارد کند و سپس آنها را بازگرداند.
دلا نزد کســـــــــــی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیــــــــــــر آن درختــــی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار مکاران مرو هر ســـــــــــو چو بیکاران
به دکان کســــــی بنشین که در دکان شکر دارد
ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هـــــــــــــر کس
یکی قلبــــــــــــــــــی بیاراید تو پنداری که زر دارد
تو را بر در نشانــــــــــــــــــد او به طراری که میآید
تو منشین منتظـــــــر بر در که آن خانه دو در دارد
به هر دیگی که میجوشـد میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که میجوشـد درون چیزی دگـــر دارد
نه هر کِلکی شکـــــــــر دارد, نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمــــی نظر دارد, نه هر بحری گهر دارد
بنال ای بلبل دستان ازیرا نالــــــــــــــــــه مستان
میان صخــــــــــــــــــــــــــره و خارا اثر دارد اثر دارد
بنه ســـــــر گر نمیگنجی که اندر چشـمه سوزن
اگر رشتــــــــــه نمیگنجد از آن باشد که سـر دارد
چراغست این دل بیدار به زیر دامنــــــــــش میدار
از این باد و هــــــوا بگذر هوایش شـور و شر دارد
چو تو از باد بگذشتی مقیــم چشمهای گشتی
حریف همدمی گشتـــــــــی که آبی بر جگر دارد
چو آبت بر جگــــــــــــر باشد درخت سبز را مانی
که میوه نو دهد دایم درون دل ســـــــــــــــفر دارد